English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (885 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
four by two U خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
four by four U خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
six by four U خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
four in hand U گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
lugger U زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
self propelled U خودرو
self driven U خودرو
motor vehicle U خودرو
four by four U خودرو 4 در 4
self grown U خودرو
self propelling U خودرو
locomobile U خودرو
vehicle U خودرو
automobile U خودرو
auto U :خودرو
automobiles U خودرو
autos U :خودرو
adventive U خودرو
automotive U خودرو
vehicles U خودرو
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
to use the car U با خودرو رفتن
escalator U پلکان خودرو
propeller shaft U گاردان خودرو
propeller U گاردان خودرو
moving staircase U پلکان خودرو
moving stairway U پلکان خودرو
to turn [to turn off] [to make a turn] U پیچیدن [با خودرو]
liftruck U خودرو بالابر
locomobile U گردونه خودرو
automobiles U ماشین خودرو
motorcar U خودرو سواری
motor vehicle U خودرو موتوری
deep jeep U خودرو زیرابی
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
caterpillar truck U خودرو هزارپا
chasis U شاسی خودرو
personnel carrier U خودرو نفربر
bumper bar U سپر خودرو
wildwood U جنگل خودرو
tank transporter U خودرو مازتانک بر
tank vehicle U خودرو تانکر
tank vehicle U خودرو تانکرسوخت
to ride in the car U با خودرو رفتن
motor cars U گردونه خودرو
motor car U گردونه خودرو
automobile U ماشین خودرو
drive screw U پیچ خودرو
weedy U هرز خودرو
escalators U پلکان خودرو
escalator U پلکان خودرو
truck vehicle U خودرو نظامی
scout car U خودرو دیده ور
vehicular U مربوط به خودرو
payload U بازده خودرو یا دستگاه
loading list U لیست بارگیری خودرو
loading plan U طرح بارگیری خودرو
payloads U بازده خودرو یا دستگاه
high beam [American English] U نور بالا [در خودرو]
full beam U نور بالا [در خودرو]
dipped beams [beam light] [British English] U نور پایین [خودرو]
moving stairways U پلکان های خودرو
moving staircases U پلکان های خودرو
escalators U پلکان های خودرو
unladen weight U وزن کامل خودرو
unladen weight U وزن ناخالص خودرو
dimmed headlights [lights] [American English] U نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English] U نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] U نور پایین [خودرو]
lift truck U خودرو دارای جرثقیل
cross bar wrench U آچار چرخ خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] U آچار چرخ خودرو
wheel brace U آچار چرخ خودرو
upper beam headlights U نور بالا [در خودرو]
short wheel U خودرو شاسی کوتاه
propeller joint U چهارشاخه گاردان خودرو
signalled U علامت راهنمای خودرو
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
rollover U چپ شدن خودرو یاوسیله
windshield U شیشه جلو خودرو
windshields U شیشه جلو خودرو
oil pan U جعبه کارتر خودرو
signal U علامت راهنمای خودرو
signaled U علامت راهنمای خودرو
boot [British E] U صندوق چمدان [خودرو]
trunk [American E] U صندوق چمدان [خودرو]
high gear U دنده قوی خودرو
combat tire U تایر جنگی خودرو
technical inspection U معاینه فنی [خودرو]
moving stairs {pl} U پلکان های خودرو
full tracked U خودرو تمام شنی
Carpool U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
motor transport U حمل ونقل به وسیله خودرو
to leave on U روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
fast shuttle U تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
motor vehicle passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
mileage U مسافت طی شده به وسیله خودرو
endgate U درب عقب [خودرو شناسی]
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
gradeability U قابلیت عبور خودرو از شیبها
laden weight U وزن کلی خودرو با بار
six by six U خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
car passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
to go into the ditch U با خودرو به خندق جاده رفتن
to get a ride with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
dome light U چراغ بالای طاق خودرو
to get a lift with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
travelling crane U جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
curb weight U وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
wilding U گیاه یا میوه خودرو وحشی
to get a lift from somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
tank recovery vehicle U خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
She swerved sharply to avoid hitting a dog. U او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
choke U خفه کردن ساسات خودرو چوک
tracklaying U زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
trailer brake system U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
compass course U مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
choked U خفه کردن ساسات خودرو چوک
chokes U خفه کردن ساسات خودرو چوک
to swerve a car <idiom> U با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
dome U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
half track U خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
skate mount U پایه دوار مسلسل روی خودرو
domes U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
less than carload U وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
crashes U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
crashing U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
center disc [disk wheel] U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
truck U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
trailer U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
straddle truck U نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
panel truck U یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
trailers U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
mileage on departure [arrival] U اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
The motor vehicle is covered by theft insurance. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
bulk petroleum conversion kit U جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
keep your peck up U دل داشته باشد
worksheet U ی داشته باشد
hydroxide U داشته باشد
tailgate party [American E] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
if any U اگر داشته باشد
ineffectively U بی انکه اثری داشته باشد
frothily U بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
irrelatively U بی انکه وابستگی داشته باشد
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
roundelay U تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
carbuncles U لعلی که تراش محدب داشته باشد
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
carbuncle U لعلی که تراش محدب داشته باشد
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
gazebo U عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
on occasion U لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
pointlessly U بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
large ship U کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
titular charge daffaires U کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
inefficaciously U ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
reefer U خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1حرف زوری به انگلیسی
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1 want to have chat on video cam? i have a girlfriend, can she join us?
1chand sabaei is correct or chand sabahi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com